تمام شد...
اولین امتحانم نزدیک بیست و یک سال پیش شروع شده بود.امروز آخرینش بود. حس غریبیه! نمیدونم خوشحال باشم یا خیر! از یه طرف میگم: چقدر زود گذشت انگار همین دیروز بود از طرفی هم میگم: اووووه چی کشیدم بهتر که به خاطره ها ملحق شد و در ذهن علیلم بایگانی شد! کلا دچار نوعی تعارض چند بعدی شدم!! به هر حال از اون احساساتی هست که انسان منقلب میکند ولی خب با این همه افق باز که نباید تنگ نظر بود و ناامید!! راستی این بود زندگی؟!... به یاد این شعر خیام افتادم:
آمدشدن تو اندرین عالم چیست؟ آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!!
بگذریم ...